بیچـاره کـارمنـدان ...
( شعر طنز یا واقعیت؟ )
شعر زیر برای حدود 70 سال پیش است و شاید زیاد به زمانه ما نخورد اگر البته کاهش بودجه و عقب افتادن حقوق و کسری دریافتی به خاطر نبود پول و افزایش قیمت همه چیز جز حقوق ماهیانه کارمندان، اجازه بدهد!
بچه ها شوخی شوخی به گنجشکا سنگ میزدن وگنجشکا جدی جدی میمردن آدمها شوخی شوخی زخم زبون میزدن و قلبها جدی جدی میشکستند تو شوخی شوخی لبخند میزدی من جدی جدی عاشقت میشدم نمی خوای شوخی شوخی به این که جدی جدی به فکرتم فکر کن؟
*************************
ما به هم نمی رسیم .
امّا بهترین غریبه ات می مانم که تو را همیشه دوست خواهد
داشت
******************************
ما همانیم که به یاد تو هستیم هنوز،از دوری تو جام به دستیم هنوز، در خلوت خویش یاد ما باش که ما، در خلوت خود یاد تو هستیم هنوز
ادامه مطلب ...
سیر تکاملی رفتار با دختر ها در خانواده (طنز جالب)
سال ۱۲۸۰ :
مرد: واسه من می خوای بری درس بخونی ؟ می کشمت تا برات درس عبرت بشه. یه بار که مُردی دیگه جرات نمی کنی از این حرفا بزنی !!! تو غلط می کنی !!! تقصیر من بود که گذاشتم این ضعیفه بهت قرآن خوندن یاد بده. حالا واسه من میخای درس بخونی؟؟؟
زن: آقا ، آروم باشین. یه وقت قلبتون خدای نکرده می گیره ها ! شکر خورد. !!! دیگه از این مارک شکر نمی خوره. قول میده…
مرد (با نعره حمله می کنه طرف دخترش ): من باید بکشمت. تا نکشمت آروم نمی شم. خودت بیای خودتو تسلیم کنی بدون درد می کشمت… !!!
– بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …
سال ۱۳۳۰ :
مرد : چی؟ دانشسرا ؟؟ (همون دانشگاه خودمون) حالا می خوای بری دانشسرا؟ می خوای سر منو زیر ننگ بوکونی؟ فاسد شدی برا من؟؟ شیکمتو سورفه (سفره) می کونم…
زن: آقا، تورو خدا خودتونو کنترل کنین. خدا نکرده یه وخ (وقت) سکته می کنین آ…
مرد: چی می گی ززززززن؟؟ من اگه اینو امشب نکوشم (نکشم) دیگه فردا نمی تونم جلوی این فسادو بیگیرم . یه دانشسرایی نشونت بدم که خودت کیف کنی…
– بالاخره با صحبتهای زن، مرد خونه از خر شیطون پیاده می شه و دختر گناهکارشو میبخشه …
سال۱۳۸۰ :
مرد: کجا ؟ می خوای با تکپوش (از این مانتو خیلی آستین کوتاها که نیم مترم پارچه نبردن و وقتی می پوشیشون مثه جلیقه نجات پستی بلندی پیدا می کنن) و شلوارک (از این شلوار خیلی برموداها) بری بیرون؟ می کشمت. من… تو رو… می کشم…
زن: ای آقا. خودتو ناراحت نکن بابا. الان دیگه همه همینطورین (شما بخونید اکثرا).
مرد: من… اینطوری نیستم. دختر لااقل یه کم اون شلوارو پائین تر بکش که تا زانوتو بپوشونه. نه… نه… نمی خواد. بدتر شد. همون بالا ببندیش بهتره… !!! (لطفا بد برداشت نکنید !!! )
سال ۱۴۰۰ :
زن: دخترم. حالا بابات یه غلطی کرد. تو اعصاب خودتو خراب نکن. لاک ناخنت می پره. آروم باش عزیزم. رنگ موهات یه وقت کدر می شه آ مامی. باباتم قول می ده دیگه از این حرفا نزنه…
بالاخره با صحبتهای زن، دخترخونه از خر شیطون پیاده می شه و بابای گناهکارشو میبخشه !!!
از آنجایی که امروزه از بین بردن چین و چروکها و حفظ ظاهر شاداب و جوان برای مردم اهمیت بسیار زیادی دارد ، روشهایی مثل تزریق بوتاکس و ژل محبوبیت بسیار زیادی دارند اما خوشبختانه راه های بی ضررتر و کم دردتری هم برای صاف کردن این چین و چروکها وجود دارد.
ابراهیم و آتش و گنجشک
نامه آبراهام لینکلن به آموزگار پسرش
ماجرای چوپان و مشاور
فرصتی برای خودشناسی
پیرمرد و بچه ها
حکایت وقت رسیدن مرگ
نجار زندگی
اصالت بهتر است یا تربیت خانوادگی؟